شايد تنها عده كمي از طرفداران بايرن مونيخ و منچستر يونايتد هستند كه با تصميم فيفا مبني بر اعطاي لقب «بزرگترين باشگاه تاريخ فوتبال» به رئال مخالف باشند. از شكست تلخ سه بر يك در مقابل بارسلونا در نخستين فصل ليگ اسپانيا دوران افسانهاي تيم آنها در دهههاي 50 و 60 نيمقرن طول كشيد و بعد رئال دوباره 32 سال انتظار كشيد تا در سال 97 بارديگر قهرمان اروپا شود. آخرين توفيق بزرگ آنها فتح ليگ قهرمانان در سال 2002 و قهرماني لاليگا در سال 2003 است. حالا اين باشگاه سمبل فوتبال اسپانيا و به نوعي اسپانيا قلمداد ميشود. دست يافتن رئال به اعتبار جهاني مقارن با زماني بود كه اسپانياييها در جام جهاني 1950 غوغا به پا كرده بودند. در اين دوران، كشور به خاطر آشفتگي پس از جنگهاي داخلي از قحط سالي در عذاب بود. گرچه صنعت توريسم تازه شكل گرفته بود اما وضع اقتصادي خراب به نظر مي رسيد. ژنرال فرانكو، خودكامه بزرگ اسپانيا بر آن بود كه از پيروزيهاي رئال به عنوان ابزاري در جهت آشتي دادن غرب با حكومت ديكتاتورياش استفاده كند. رئال به شدت از سوي فرانكو، ملقب به كاديو، حمايت ميشد و در مقابل، بارسلونا، سمبل كاتالانها مورد ظلم قرار ميگرفت. پس از مرگ فرانكو شرايط تا حدودي تعديل شد. گرچه شرايط مالي بهرغم طبيعت ولخرج رئال همچنان در سطح عالي باقي ماند، اما قدرت گرفتن باشگاههاي رقيب نظير بارسلونا سبب شد كه رئال از سال 1957 به بعد اقتدار مطلق سه دههاي خود را از دست بدهد. همان طور كه تيمهاي بزرگ انگليس تحت تاثير افراد خاصي بوده كه پايههاي مستحكم باشگاه را بنا نهادهاند، ارتقاي رئال از سطح يك تيم محلي مادريد تا جايگاه رؤيايي فعلي در دنيا نيز مديون يك نفر است. منچستر يونايتد مت بيزلي را داشت، ليورپول بيل شنكلي را و آرسنال هم هربرت چيمن را، رئال هم سانتياگو برنابئو را داشت. بازيكن دهه سي رئال كه از سال 1943 تا زمان مرگ ژنرال فرانكو در سال 1975 مدير باشگاه بود. در آن زمان مادريد به خانه فعلي خود واقع در خيابان اصلي شهر مادريد «كاستيانا» نقل مكان كرد و پايههاي يك باشگاه بينالمللي شد تا با جمعآوري ستارههاي فوتبال از سراسر دنيا بتواند افتخارات متعددي را نصيب خود سازد.